Ratings1
Average rating5
Luke Fitzwilliam, a retired colonial policeman has returned to England and chances to converse on a train with a woman who reminds him of a favorite aunt. She informs him that she is reporting three murders to Scotland Yard and is hoping to prevent a fourth, that of a village doctor. Before she can do so, she is killed by a car, and a short time later the doctor she mentioned is killed. Fitzwilliam decides to investigate these five deaths.
Reviews with the most likes.
اسم کتاب، و روایت جناب نادر خلیلی از ماجراجوییشان گرمای عجیبی داشت؛ به دلم نشست. خواندن بین خطوط دربارهی رشد معنوی و فکری ایشان جالب بود. نادر خلیلی در انتهای کتاب بیشتر اهل “توکل”ه و نگاه پر امیدتری به خدا داره. نادر خلیلی در انتهای کتاب یاد گرفته که سادهتر فکر کنه، و راحتتر عمل. میدانه هر جایی که هست، حتما راهی هست.
روایتش از مشاهداتش از طبس و آوارهای پس از زلزله، و مردمان پس از زلزله خیره کننده است. خواندن دربارهی اتفاقات انقلاب ۵۷ هم از منظر یک شهروند که جهتگیری سیاسی نداشت بی لذت نبود.
از آن کتابهاست که با خودم میگم کاش زودتر مطالعهاش میکردم؛ خیلی زودتر. تنها مسابقه دادن شمعیه که این روزها فکر و دلم رو مشغول کرده.