مفهوم آیرونی با ارجاع مدام به سقراط

مفهوم آیرونی با ارجاع مدام به سقراط

1841 • 259 pages

Ratings1

Average rating4

15

آنچه در اینجای کارِ کیرکگور برای من به قسمی پرتوافکن است که آن را از رساله‌ای در باب سقراط یا آیرونی یا سنتزی از این دو موضوعْ مشخّصن متمایز می‌سازد چیزی نیست جز شیوه‌ی برخورد او با شخصِ سقراط به صورتی که او را با هیچکدام از تک‌نگاری‌های به جا مانده، یعنی برساخته‌ی استادکارانه‌ی افلاطون، بازتابِ آینه‌وار استادِ اخلاقِ کسنوفون و کاریکاتورِ تباه‌سازِ زندگیِ یونانیِ آریستوفانس نتوان خلاصه کرد. کیرکگورِ جوان این روایت‌ها را کنار نمی‌گذارد و احیانن به پالایششان دست نمی‌زند؛ بلکه از خلالشان، در مواجهه با هر سه تقریر/ تصویر شهامتی به خرج می‌دهد که تنها از فیلسوف برمی‌آید؛ محقق و آموزگار و سوفیست بنیه‌ی این کار را هرگز ندارند و در خود سراغ نتوانند گرفت: او بدونِ اینکه سیماب از پسِ آینه بزداید و آنجا پیِ سقراطی مسجون را بگیرد و دست از پا درازتر در پای افلاطون بیافتد، شخصیّتِ سقراط را به کمکِ سرنخِ آیرونی در همین تصاویرِ موجودِ سقراط می‌جوید و یابنده است. آیرونی اینجاست؛ از این سپس، هرآنکه بخواهد در فلسفه بزیَد لاجرم باید تکلیفش را با سقراط و نسبتی که با او برقرار می‌کند، مشخّص کند؛ حال آنکه سقراطی که تن به نوشتن نمی‌دهد، گویی خواستی برای حک شدن بر صفحاتِ تاریخ ندارد.

July 29, 2022