فتیشیسم در موسیقی و واپس‌روی شنیدن

فتیشیسم در موسیقی و واپس‌روی شنیدن

Ratings1

Average rating4

15

این مقاله‌ی بلند بیشتر از آن که شما را با وضعیت مشخصی در موسیقیِ اکنونی‌تان مواجه کند، سوژگی یا در واقع سوژگی‌ای که در این مناسباتِ تولید و به تبع آن توزیع و مصرف نیست یا نمی‌تواند باشد را خطاب می‌کند و نشان می‌دهد که در غیاب این سوژگی، مصرف‌کننده، تولیدکننده و بازار در نوعی هماهنگیِ کامل با یکدیگر به سر می‌برند ( که البته برساخته و برسازنده‌ی کلیّتی کاذب و پوشاننده است) و اساسن در چنین ساز و کاری مخاطب خواست یا نیازی از خود ندارد که با توجه به آن با اثری که به او عرضه می‌شود روبرو بشود و احیانن اراده‌ای - غیرفردی و ناروان‌شناسانه- در به چالش کشیدنِ راستینِ آن داشته باشد؛ بازیگرِ داخل این مناسبات، چه تولیدکننده و چه مصرف‌کننده، با دست زدن به هر نوع «شبه فعالیت» در این ساز و کار، تنها ساختار را بازتولید می‌کند. اما مثالِ شوئنبرگِ دهه‌ی بیست چطور؟ آیا خارج از این ساز و کار مستقر شده بود و کالا تولید نمی‌کرد؟ اگر پاسخ نه‌ای قاطع است، پس هنر پیش‌رو چه جور کالایی است؟ برای پاسخ گفتن به چنین تعارضی باید پیش فرض‌های خامی که از کارکردِ هنرِ والا، جدی، فرهیخته یا هر چیزی شبیه به آن در ذهن داریم را لااقل موقتن در پرانتز بگذاریم. هنر پیش‌رو را باید کاملن دیالکتیکی فهم کرد؛ اینجا هم با تضاد سر و کار داریم. با ظهور و پیشرفت سرمایه‌داری، جامعه مطلق شده است و لاجرم همه چیز در جامعه، از جمله هنر و موسیقی، اجتماعن وساطت می‌یابد. بنابراین بسته به اینجا و اکنونِ شما چه بسا ممکن باشد موسیقی‌ای با فاصله گرفتن از فرم تثبیت‌شده و نوعی دهن‌کجی به آن یا حتی با نزدیک شدن به المان‌های موسیقی عامیانه و از آن خود کردنش در برابرِ موسیقیِِ عصاقورت‌داده‌ی جاافتاده، در این بافتار اجتماعیِ بخصوص جایگاهِ هنر پیشرو را کسب کند. کمااینکه در زمینه‌ای متفاوت ممکن است بازگشت سفت و سخت به فرمالیسم و فاصله‌گیریِ قاطعانه از عناصر هنر عامیانه جایگاه یک هنر آوانگارد باشد. بنابراین، استتیک دیگر غایتی فی‌نفسه نیست و کارکرد دیالکتیکی اهمیت می‌یابد. با چنین نظرورزی، هنرِ پیش‌رو در عصر جهانی‌ شدنِ سرمایه اگرچه گزیری از کالا بودن ندارد اما با دامن زدن به تضاد در برابر هنرِ غالب، حقیقت را در آن تضاد بازمی‌نماید.

July 2, 2019