Ratings1
Average rating4
به نظرم عمومیترین فایدهی ارائهی درسگفتارهای شلینگ در باب تاریخ فلسفهی جدید، آن است که به روشنی نشان میدهد تاریخِ فلسفه چه جایگاه محوریای در خودِ عملِ فلسفیدن دارد.
بصیرتهای شلینگ گاه شگفتآور و به طرز غیرقابلِ باوری پیشگامانه به نظر میآیند و گاه مانند نقدهایش به کانت و هگل، نابسنده( و در موردِ هگل شاید تأثیر پذیرفته از هیجانات شخصی) و ره به مشربِ مقصود نبرده.
برای من مهمترین جنبهی این درسگفتارها تشخیص دادن بذری بود که از دلش کسانی چون کیرکگور و بعدها هایدگر درآمدند. بذری که دقیقن همان که خودِ شلینگ گاه به گاه از آن به عنوانِ فلسفهی ثبوتی یاد میکند نیست، اما به طور حتم نسبتی با آن پیدا میکند.