Ratings25
Average rating3.2
یوتوپیای بسیار جذابتری میشد اگر خود گیلمن هم در دام دوگانگی جنسیتی نمیافتاد. در میانه کتاب، با وجود تصور یک یوتوپیای سرشار از کالکتیو اکت و خواهرانگی جمعی، همهش فکرم روی این بود که اگر زنی در هِرلند نمیخواست بچهای داشته باشد، تکلیفش چی بود؟ قابل اجتناب نیست این انتقاد روی گیلمن که خودش هم فمینیستی تا حدی انحصارگرا بود و با اینکه برخلاف خیلی از نظرات گودریدز، باور ندارم هرلند نسبت به نژادهای مختلف زنان بیگانهسازی میکند، اما روی مسئله نژاد آنچنان هم بحثی ایجاد نکرده و بسیاری از مسائل زنان را تقلیل داده به “زاد و ولد بدون نیاز به مردان” فکر میکنم باید جلد سوم این مجموعه را که مربوط به سفر زنی از این سرزمین به کشور آمریکا در اوایل قرن ۲۰ ام هست بخوانم. احساس میکنم نیاز دارم از یوتوپیای رادیکال تر، با دغدغههایی که نوانس بیشتری دارند خوانش داشته باشم. مثلا مادرلاینز. اسنشالیست بودن گیلمن خیلی اذیتم میکرد و با وجود تلاش خیلی زیاد در پرداخت به رویکرد اجتماعی/سیاسی یوتوپیای مدنظرش، هنوز بسیاری از شاخصههای دنیای مردسالارِ دهه ۱۰ یا ۲۰ میلادی را نادیده میگیرد. در هرصورت، خوانش بسیار جذابی میتواند باشد و شاید برای من به عنوان اولین تجربه یوتوپیای زنانه، بهترین انتخاب. الان با جرئت و اراده بیشتری میتونم آثار باکیفیتتر و پیچیدهتر رو نسبت به عناصر اجتماعی مشابه بخوانم. با این تفاسیر، ماندگارترین اثر گیلمن برای من همچنان کاغذدیواری زرد باقی میمونه.